نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، جمهوری اسلامی ایران
چکیده
اعلامیه جهانی حقوق بشر از مهمترین و اثرگذارترین اسنادی است که بر ساحتهای مختلف زندگی بشر کنونی سایه افکنده است. مسلم است که این سند مبتنی بر مبانی و مکاتب گوناگونی شکل گرفته شده است. بررسی بنیانهای اعلامیه از آن جهت اهمیت دارد که در تعیین مواضع سیاسی و حقوقیِ هر کشور و تمدنی نقشآفرین است. ازجمله این مبانی میتوان به مسئله خاستگاه و منشأ حقوق و قوانین اشاره کرد. مکتب حقوق طبیعی که خاستگاه حقوق را در ذات اعمال جستجو میکند باسابقهترین مکتب در پاسخ به این مسئله است. مسئله اصلی نوشتار آن است که نسبت اعلامیه جهانی با مکتب حقوق طبیعی چیست؟ ازاینرو این پژوهش در صدد است تا ضمن بررسی مکتب حقوق طبیعی، با رجوع به شواهد درونمتنی اعلامیه و با رویکردی تحلیلی استنتاجی و با رویکرد تفسیری نسبت به برخی واژگان اعلامیه و نیز استفاده از قرینههای بیرونی آن نسبت اعلامیه جهانی با آن را بسنجد. یافتههای تحقیق نشان از پیوند ویژه اعلامیه جهانی با این مکتب دارد. تمرکز اعلامیه بر جایگاه حیثیت انسانی، یکسان بودن حقوق و انتقالناپذیری آنها در مقدمه اعلامیه و نیز تأکید بر جهانشمولی و فراگیری آن نسبت به ادیان، نژادها و... بیانگر آن است که اعلامیه نمیتواند نسبت معتبری با مکاتب حقوق موضوعه یا مکتب تاریخی داشته باشد بلکه مبتنی بر مکتب حقوق طبیعی است. اگرچه در این زمینه نگاشتههایی گاه غیرمستقل و گاه مستقل یافت میشود؛ لکن میتوان وجه امتیاز نوشتار حاضر را در روش تحلیلی و تفسیر آن و تمرکزش بر واژگان اعلامیه و محوریت درونمتنی و برونمتنی آن دانست.
کلیدواژهها