نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
قاضی دادگستری
چکیده
ثبت نقلوانتقال خودرو از مسائلی مهمی است که اکثریت شهروندان با آن مواجه هستند و در وضعیت کنونی اختلاف برداشت و ارائه تفاسیر متفاوت از ماده 29 قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی مصوب سال 1389 قریب به یک دهه است که وضعیت نابسامانی را در خصوص ثبت نقلوانتقال خودرو در دفاتر اسناد رسمی ایجاد نموده است و شبهاتی که در خصوص عدم ثبت رسمی معاملات خودرو در دفاتر اسناد رسمی توسط برخی مسئولین مطرح شده است موجبات بلاتکلیفی و سرگردانی شهروندان، تضییع حقوق دولتی، نیز ورود خسارت به مردم و افزایش پروندههای دادگستری را فراهم آورده است که در این پژوهش نظام حقوقی حاکم بر ثبت رسمی نقلوانتقالات خودرو با پیشنهاد وضعیت مطلوب با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. در این خصوص به نظر میرسد؛ هر چند برگ سبز خودرو صادره توسط نیروی انتظامی، مطابق ماده 1287 قانون مدنی و ماده 22 قانون حملونقل و عبور کالا از قلمرو جمهوری اسلامی ایران اصلاحی 1388 سند رسمی مالکیت خودرو محسوب میشود اما با عنایت به سیر تصویب، مشروح مذکرات و نظریات شورای نگهبان در خصوص ماده 29 قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی به نظر میرسد فارغ از اینکه مقنن هیچگونه ضمانت اجرایی قانونی برای عدم ثبت رسمی نقلوانتقال خودرو در دفاتر اسناد رسمی پیشبینی ننموده است اما ثبت نقلوانتقال خودرو در دفاتر اسناد رسمی الزامی است. درحالحاضر دلیل عمده ایجاد مناقشه لزوم و یا عدم لزوم ثبت محضری نقلوانتقال خودرو و عدم تمایل مراجعه به دفاتر اسناد رسمی، تکلیف قانونی دفاتر اسناد رسمی مبنی بر لزوم وصول مالیات بر نقلوانتقال خودرو مطابق ماده 42 قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب 1387 میباشد که با اجرایی شدن حکم موضوع ماده 30 قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب 1400 پرداخت مالیات بر نقلوانتقال خودرو میبایست قبل از تعویض پلاک انجام شده و نیروی انتظامی نیز مکلف به احراز پرداخت مالیات نقلوانتقال میباشد، لذا با بسته شدن راه فرار مالیاتی، در عمل محل مناقشه و دلیل عدم تمایل به ثبت محضری نقلوانتقال خودرو از بین خواهد رفت. با این وجود با توجه به لزوم رفع بروکراسیهای اداری و رفع دوگانگی موجود در خصوص ثبت معاملات خودرو، پیشبینی مرجع واحد قانونی جهت نقلوانتقال خودرو و واگذاری همه امور مرتبط با آن به نیروی انتظامی، ضروری به نظر میرسد. ضمن اینکه به لحاظ رویه قضائی نیز آراء صادره از سوی هیئت عمومی دیوان عدالت اداری از جمله آراء شماره 421 الی 424 مورخ 1/7/1392 و 1863 مورخ 2/12/1399 در رفع ابهام از چالشهای موجود راهگشا نبوده است و در پارهای از موارد به ابهامات دامن زده است.
کلیدواژهها